اثر «تاته‌نوری»: چرا بعضی آهنگ‌ها ما را به حرکت وا‌می‌دارند؟

چگونه ریتم موسیقی می‌تواند بدن و ذهن را فعال یا آرام کند؟

پژوهش‌های جدید نشان می‌دهند که ریتم‌های موسیقایی می‌توانند به‌طور ظریفی نحوهٔ واکنش دستگاه عصبی و الگوهای حرکتی بدن را هدایت کنند. این ریتم‌ها ممکن است ما را به حرکات عمودیِ جهشی یا حرکات افقیِ نوسانی سوق دهند. یافته‌ها حاکی از آن‌اند که این الگوهای ریتمیک متمایز می‌توانند به‌طور آگاهانه برای افزایش انگیزه، تمرکز، آرام‌سازی و کاهش ملال مورد استفاده قرار گیرند.

در زبان غیررسمی امروزی، آهنگ‌هایی که باعث می‌شوند بدن به‌صورت عمودی بالا و پایین برود، اغلب «باپ» (bop) نامیده می‌شوند. در مقابل، آهنگ‌هایی که بدن را به نوسان آرامِ چپ و راست دعوت می‌کنند (swayers)، اثر متفاوتی دارند. در سنت موسیقایی ژاپن، برای توصیف این دو تجربهٔ حرکتی، از دو اصطلاح مشخص استفاده می‌شود: تاته‌نوری و یوکو‌نوری.

تاته‌نوری به‌معنای «حرکت عمودی» است و به بالا و پایین رفتن بدن در هماهنگی با ضرب‌آهنگ‌های قوی و پیش‌برنده اشاره دارد؛ حرکتی که معمولاً در فضاهایی مانند دیسکو یا کلاس‌های ورزشی پرتحرک دیده می‌شود. در مقابل، یوکو‌نوری به‌معنای «حرکت افقی» است و به نوسان آرام بدن از یک سو به سوی دیگر در پاسخ به ریتم‌های ملایم‌تر اشاره دارد؛ الگویی که اغلب در موسیقی‌های آرام و جمعی مشاهده می‌شود.

تا سال‌ها، این اصطلاحات بیشتر در میان موسیقی‌دانان و رقصندگان حرفه‌ای رایج بودند. با این حال، پژوهش‌هایی که در دسامبر ۲۰۲۵ ارائه شدند، نشان می‌دهند که تاته‌نوری و یوکو‌نوری می‌توانند پیامدهای بالقوه‌ای در حوزه‌هایی مانند پایبندی به ورزش، بهبود عملکرد اوج و کاهش اضطراب داشته باشند.

تاته‌نوری: چرا «باپ‌ها» ما را به بالا و پایین پریدن وامی‌دارند؟

موسیقی تاته‌نوری با افزایش ضربان قلب، تنفس و فعال‌سازی دستگاه عصبی سمپاتیک همراه است؛ واکنش‌هایی که بدن را برای عمل و حرکت آماده می‌کنند. تجربهٔ افزایش ناگهانی انرژی هنگام شنیدن یک آهنگ پرانرژی، نمونه‌ای آشنا از این اثر است.

از منظر علوم اعصاب، یکی از دلایل این پدیده به نحوهٔ هماهنگی مغز با حرکت ریتمیک بازمی‌گردد. راه رفتن و دویدن انسان شامل نوسان‌های عمودی قابل‌پیش‌بینی در مرکز ثقل بدن است. قشر حرکتی، عقده‌های قاعده‌ای و مخچه به‌صورت هماهنگ زمان‌بندی این حرکات عمودی را با ریتم موسیقی تنظیم می‌کنند.

مخچه در این میان نقش کلیدی دارد؛ زیرا به پیش‌بینی زمان رویدادهای حسی کمک می‌کند و حرکت و هماهنگی را بر اساس این پیش‌بینی‌ها تنظیم می‌نماید. زمانی که یک آهنگ دارای ضرب‌های واضح، کوبه‌ای قوی و ساختار ریتمیک منسجم باشد، مخچه می‌تواند خروجی حرکتی را آسان‌تر با ورودی شنیداری همگام کند. به همین دلیل است که انجام فعالیت‌های هوازی همراه با موسیقی پرضرب، ساده‌تر و لذت‌بخش‌تر از انجام همان فعالیت بدون موسیقی احساس می‌شود.

این هماهنگی میان حس و حرکت، در اصطلاح علمی هم‌زمانی حسی–حرکتی نام دارد. در این حالت، مغز به‌جای واکنش لحظه‌به‌لحظه به هر ضرب، ریتم پایدار را پیش‌بینی می‌کند. این پیش‌بینی به تنظیم فیزیکی و هیجانی بازخورد می‌دهد و با افزایش انگیزه، بهبود عملکرد ورزشی و فعال‌سازی مدارهای پاداش مرتبط است. در نتیجه، ادراک میزان تلاش بدنی کاهش می‌یابد و فعالیت شدید، آسان‌تر احساس می‌شود.

یوکو‌نوری: چگونه «سویِرها (swayers)» ما را آرام می‌کنند؟

در مقابل، آهنگ‌های یوکو‌نوری معمولاً اثر آرام‌کننده دارند و با فعال‌سازی دستگاه عصبی پاراسمپاتیک، به کاهش برانگیختگی کمک می‌کنند. اگر حرکت عمودی با آمادگی برای عمل همراه است، حرکت افقی اغلب با احساس امنیت، آرامش و تنظیم هیجانی پیوند دارد.

نمونه‌های آشنای این واکنش را می‌توان در تاب‌دادن آرام نوزاد یا نوسان بدن در یک ننو مشاهده کرد. این نوع حرکت جانبی، دستگاه دهلیزی را به شکلی متفاوت از دویدن یا پریدن تحریک می‌کند. آهنگ‌های یوکو‌نوری، که معمولاً دارای انتقال‌های نرم‌تر، ضرب‌های ملایم‌تر و فضای صوتی گسترده‌تر هستند، به‌طور طبیعی بدن را به چنین حرکاتی دعوت می‌کنند.

این نوسان جانبی می‌تواند شتاب پاسخ استرس را قطع کند و نشانه‌های حسی مرتبط با ثبات و تنظیم را به بدن ارسال نماید. پیامدهای این فرایند شامل کاهش برانگیختگی فیزیولوژیک، سبک‌تر شدن بار شناختی و تسهیل حالت‌های جریان ذهنی است؛ به‌ویژه در فعالیت‌هایی که بر نرمی، انعطاف و خلاقیت تأکید دارند.

پژوهش‌های جدید دربارهٔ تاته‌نوری و یوکو‌نوری

سازوکارهای زیربنایی این اثرها به‌تدریج روشن‌تر شده‌اند. شیمپه‌ای ایکگامی، دانشیار روان‌شناسی در دانشگاه زنان شووا، پژوهشی را دربارهٔ چگونگی بیان جهت حرکت بدن از طریق ویژگی‌های آکوستیکی موسیقی ارائه کرده است. در این پژوهش، موسیقی‌دانان حرفه‌ای قطعاتی را طراحی کردند که به‌طور هدفمند حرکات عمودی یا افقی را برمی‌انگیختند.

تحلیل ویژگی‌هایی مانند وضوح ضرب، بلندی صدا، پیچیدگی ریتم و طنین نشان داد که جهت حرکت بدن می‌تواند به‌صورت نظام‌مند شکل داده شود. در آزمایش‌های شنوندگان نیز، حرکات خودبه‌خودی شرکت‌کنندگان با نیت آهنگ‌سازان هم‌خوانی داشت؛ حرکات عمودی در پاسخ به تاته‌نوری و حرکات افقی در پاسخ به یوکو‌نوری.

تمایز میان موسیقی‌هایی که بدن را به جهش عمودی یا نوسان افقی دعوت می‌کنند، نشان می‌دهد که ریتم می‌تواند ابزاری مؤثر برای تنظیم انرژی، تمرکز و تعادل هیجانی باشد. با انتخاب آگاهانهٔ موسیقی، می‌توان حالت فیزیولوژیک و ذهنی را در لحظه تحت‌تأثیر قرار داد. به این ترتیب، موسیقی به ابزاری در دسترس برای خودتنظیمی تبدیل می‌شود؛ ابزاری که تنها با فشردن دکمهٔ پخش فعال می‌گردد.

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها