اختلال مسخ شخصیت/مسخ واقعیت

اختلال مسخ شخصیت/مسخ واقعیت (Depersonalization/Derealization Disorder) نوعی اختلال تجزیه‌ای است که با احساسات پایدار یا عودکننده  گسستگی از بدن یا فرایندهای ذهنی مشخص می‌شود. این حالت معمولاً با احساس ناظر بیرونی بودن نسبت به زندگی خود (مسخ شخصیت) یا گسستگی از محیط پیرامون (مسخ واقعیت) همراه است. این اختلال اغلب در پی استرس شدید آغاز می‌شود. تشخیص بر اساس علائم، پس از رد سایر علل احتمالی، صورت می‌گیرد. درمان شامل روان‌درمانی به‌همراه دارودرمانی برای افسردگی و/یا اضطراب همبود است.

همه‌گیرشناسی و سیر بیماری

بین ۲۵ تا ۷۵ درصد از جمعیت عمومی در طول عمر خود دست‌کم یک تجربهٔ گذرای مسخ شخصیت یا مسخ واقعیت را تجربه کرده‌اند. با این حال، تنها حدود ۱ تا ۲ درصد معیارهای تشخیصی اختلال مسخ شخصیت/مسخ واقعیت را برآورده می‌کنند.

مسخ شخصیت یا مسخ واقعیت می‌تواند به‌عنوان علامتی در بسیاری از اختلالات روانی دیگر و نیز در برخی بیماری‌های جسمی (مانند اختلالات تشنجی) رخ دهد. زمانی که این تجارب مستقل از سایر اختلالات روانی یا جسمی، پایدار یا عودکننده باشند و موجب اختلال در کارکرد شوند، تشخیص اختلال مسخ شخصیت/مسخ واقعیت مطرح می‌شود.

این اختلال در زنان و مردان به‌طور برابر دیده می‌شود. میانگین سن شروع حدود ۱۶ سال است. آغاز بیماری ممکن است در کودکی زودرس یا میانی رخ دهد؛ تنها ۵ درصد موارد پس از ۲۵سالگی شروع می‌شوند و آغاز پس از ۴۰سالگی نادر است.

اتیولوژی اختلال مسخ شخصیت/مسخ واقعیت

بیماران مبتلا اغلب سابقهٔ استرس شدید داشته‌اند، از جمله:

  • آزار هیجانی یا غفلت هیجانی در کودکی (علتی به‌ویژه شایع)
  • آزار جسمی
  • شاهد خشونت خانگی بودن
  • داشتن والدی با اختلال شدید عملکردی یا بیماری روانی
  • مرگ ناگهانی یکی از اعضای خانواده یا دوستان نزدیک

حملات می‌توانند به‌وسیلهٔ استرس‌های بین‌فردی، مالی یا شغلی، افسردگی، اضطراب یا مصرف مواد غیرقانونی—به‌ویژه ماری‌جوانا، کتامین یا توهم‌زاها—برانگیخته شوند.

علائم و نشانه‌ها

علائم معمولاً اپیزودیک هستند و شدت آن‌ها افزایش و کاهش می‌یابد. طول اپیزودها می‌تواند از چند ساعت یا چند روز تا هفته‌ها، ماه‌ها و گاهی سال‌ها متغیر باشد. در برخی بیماران، علائم به‌طور مداوم و با شدت ثابت برای سال‌ها یا دهه‌ها ادامه می‌یابد.

علائم مسخ شخصیت

  • احساس گسستگی از بدن، ذهن، هیجان‌ها و/یا احساسات بدنی

بیماران خود را مانند ناظری بیرونی بر زندگی‌شان توصیف می‌کنند. بسیاری احساس غیرواقعی بودن یا ربات‌گونه بودن دارند (گویی کنترلی بر گفتار یا رفتار خود ندارند). ممکن است بی‌حسی هیجانی و جسمانی یا فاصله‌گرفتن عاطفی را تجربه کنند. برخی قادر به تشخیص یا توصیف هیجان‌های خود نیستند (آلکسی‌تایمیا). احساس گسستگی از خاطرات و دشواری در به‌یادآوری روشن آن‌ها شایع است.

علائم مسخ واقعیت

  • احساس گسستگی از محیط پیرامون (مانند افراد، اشیا یا کل فضا) به‌گونه‌ای که غیرواقعی به نظر می‌رسد

بیماران ممکن است احساس کنند در خواب یا مه هستند یا گویی دیوار شیشه‌ای یا پرده‌ای آنان را از محیط جدا کرده است. جهان ممکن است بی‌جان، بی‌رنگ یا مصنوعی به نظر برسد. تحریف ادراکی ذهنی شایع است؛ برای مثال، اشیا ممکن است تار یا بیش‌ازحد واضح دیده شوند، کوچک‌تر یا بزرگ‌تر از حد واقعی به نظر برسند؛ صداها بلندتر یا آهسته‌تر شنیده شوند؛ و زمان کندتر یا سریع‌تر بگذرد.

این علائم تقریباً همیشه آزاردهنده هستند و در موارد شدید، تحمل‌ناپذیر می‌شوند. اضطراب و افسردگی شایع‌اند. برخی بیماران نگران آسیب مغزی برگشت‌ناپذیر یا روان‌پریشی هستند. برخی دیگر به‌طور وسواسی دربارهٔ واقعاً وجود داشتن خود فکر می‌کنند یا به‌طور مکرر واقعیت ادراک‌هایشان را بررسی می‌کنند. با این حال، بیماران همواره بینش حفظ‌شده نسبت به واقعیت دارند و می‌دانند این تجارب واقعی نیستند، بلکه احساس ذهنی آنان است. این بینش، اختلال مسخ شخصیت/مسخ واقعیت را از اختلالات روان‌پریشی متمایز می‌کند.

تشخیص

  • ارزیابی روان‌پزشکی بر اساس معیارهای DSM-5-TR
  • ارزیابی روان‌پزشکی و معاینهٔ پزشکی عمومی برای رد سایر علل
  • در برخی موارد: MRI، الکتروانسفالوگرافی (EEG) و آزمایش‌های سم‌شناسی

تشخیص بالینی است و بر وجود معیارهای زیر در DSM-5-TR استوار است:

  • وجود اپیزودهای پایدار یا عودکنندهٔ مسخ شخصیت، مسخ واقعیت یا هر دو
  • آگاهی بیمار از غیرواقعی بودن تجربه‌ها (بینش سالم نسبت به واقعیت)
  • ایجاد ناراحتی قابل‌توجه یا اختلال معنادار در کارکرد اجتماعی یا شغلی

همچنین علائم نباید با اختلال پزشکی یا روان‌پزشکی دیگری (مانند تشنج، مصرف مداوم مواد، اختلال پانیک، اختلال افسردگی اساسی یا سایر اختلالات تجزیه‌ای) بهتر توجیه شوند.

MRI و EEG برای رد علل ساختاری انجام می‌شوند، به‌ویژه اگر علائم یا سیر بیماری غیرمعمول باشد (مثلاً شروع پس از ۴۰سالگی). آزمایش سم‌شناسی ادرار نیز ممکن است لازم باشد. آزمون‌ها و مصاحبه‌های ساختاریافته مانند پرسشنامهٔ چندبعدی تجزیه (MID) می‌توانند کمک‌کننده باشند.

درمان

درمان باید تمام استرس‌های مرتبط با شروع اختلال و نیز استرس‌های پیشین (مانند آزار یا غفلت دوران کودکی) را که ممکن است زمینه‌ساز بروز دیرهنگام علائم بوده باشند، هدف قرار دهد.

برخی رویکردهای روان‌درمانی که برای بعضی بیماران مؤثرند عبارت‌اند از:

  • تکنیک‌های شناختی برای مهار افکار وسواسی دربارهٔ حالت غیرواقعی
  • تکنیک‌های رفتاری برای درگیرکردن بیمار در فعالیت‌هایی که توجه را از علائم منحرف می‌کنند
  • تکنیک‌های زمین‌گیرسازی (Grounding) با استفاده از پنج حس (مانند پخش موسیقی بلند یا گرفتن یخ در دست) برای افزایش احساس اتصال به خود و جهان در لحظهٔ اکنون
  • روان‌درمانی پویشی برای پرداختن به هیجان‌های منفی، تعارض‌های زیربنایی یا تجاربی که تحمل آن‌ها برای «خود» دشوار شده و به گسست انجامیده‌اند
  • ردیابی و نام‌گذاری لحظه‌به‌لحظهٔ هیجان و گسست در جلسات درمانی

داروهای مختلفی استفاده شده‌اند، اما هیچ‌کدام اثربخشی قطعی نشان نداده‌اند. برخی بیماران ممکن است از SSRIs، لاموتریژین، آنتاگونیست‌های اوپیوئیدی، داروهای ضداضطراب یا محرک‌ها سود ببرند؛ با این حال، این داروها اغلب از طریق درمان اختلالات همبود (مانند اضطراب یا افسردگی) اثر می‌گذارند.

پیش‌آگهی

بهبودی کامل برای بسیاری از بیماران امکان‌پذیر است، به‌ویژه اگر علائم ناشی از استرس‌های قابل‌درمان یا گذرا باشند یا مدت‌دار نشده باشند. در برخی دیگر، علائم مزمن و مقاوم می‌شوند.

حتی در صورت پایداری یا عود علائم، اگر بیماران بتوانند با مشغول نگه‌داشتن ذهن و تمرکز بر فعالیت‌ها، توجه خود را از حس ذهنی گسست منحرف کنند، ممکن است اختلال کارکرد اندکی داشته باشند. با این حال، برخی به‌دلیل احساس مزمن بیگانگی، همراه با اضطراب یا افسردگی (یا هر دو)، ناتوان‌کننده می‌شوند.

مقالات مرتبط

اختلال مصرف داروهای آرام‌بخش، خواب‌آور یا ضداضطراب (Sedative, hypnotic, or anxiolytic drug use disorder)

این اختلال چیست؟ داروهای آرام‌بخش-خواب‌آور که گاهی «مهارکننده‌ها» نامیده می‌شوند و داروهای ضداضطراب (Anxiolytic) فعالیت مغز را کند می‌کنند. بنزودیازپین‌ها (مانند آتیوان، هالسیون، لیبریوم، والیوم،…

پاسخ‌ها