تفاوت سوگ طبیعی و اختلال سوگ طولانیمدت (prolonged grief Disorder)

سوگ، پاسخی طبیعی به فقدان فردی عزیز است.در بیشتر افراد، علائم سوگ بهمرور زمان کاهش مییابد و فرد بهتدریج به زندگی روزمره بازمیگردد. اما در برخی افراد، احساس غم شدید ادامه مییابد و آنقدر شدید است که باعث بروز مشکلات عملکردی شده و مانع از ادامه زندگی عادی میشود.
اختلال سوگ طولانیمدت با همین ویژگیها شناخته میشود:
سوگی شدید و پایدار که باعث اختلال در عملکرد روزانه فرد میشود و زندگیاش را تحتتأثیر قرار میدهد. فردی که دچار اختلال سوگ طولانیمدت است، ممکن است اشتیاق شدید برای فرد فوتشده یا اشتغال ذهنی با افکار مربوط به او را تجربه کند.
در کودکان و نوجوانان، این اشتغال ذهنی ممکن است بر چگونگی وقوع مرگ تمرکز داشته باشد. علاوه بر این، فرد داغدیده ممکن است دچار ناراحتی شدید یا اختلال در عملکرد روزمره در خانه، محیط کار یا سایر حوزههای مهم زندگی شود. در این اختلال، سوگ بهگونهای ادامه مییابد که باعث ناتوانی روانی و عملکردی قابلتوجه میشود و از سوگواری طبیعی فراتر میرود.
معیارهای تشخیصی اختلال سوگ طولانیمدت
در بزرگسالان، مرگ فرد از دست رفته باید حداقل یک سال پیش رخ داده باشد. در کودکان و نوجوانان، این بازه حداقل شش ماه است. همچنین، فرد داغدیده باید در ماه اخیر پیش از ارزیابی، دستکم سه مورد از علائم زیر را تقریباً هر روز تجربه کرده باشد:
علائم اختلال سوگ طولانیمدت:
- اختلال در هویت (مثلاً احساس اینکه بخشی از وجود فرد با مرگ عزیز از بین رفته است)
- احساس ناباوری شدید نسبت به وقوع مرگ
- اجتناب از یادآوریها یا نشانههایی که مرگ عزیز را تداعی میکنند
- درد روانی شدید (مانند خشم، تلخی، اندوه عمیق) در ارتباط با مرگ
- ناتوانی در بازگشت به زندگی روزمره (مانند مشکلات در معاشرت با دوستان، پیگیری علایق، یا برنامهریزی برای آینده)
- کرختی عاطفی (یعنی کاهش محسوس یا عدم تجربه احساسات
- احساس بیمعنایی زندگی
- احساس تنهایی عمیق یا گسست از دیگران
پاسخها