نظریه روانشناسی خود (Self Psychology): بازتعریف رشد، همدلی و انسجام روانی

نظریه روانشناسی خود که توسط هاینتس کوهوت پایهگذاری شد، یکی از رویکردهای مهم در روانتحلیلگری معاصر است که تمرکز خود را نه بر کشمکشهای غریزی (مانند نظریه فروید)، بلکه بر رشد حس خود، همدلی و نقش روابط بینفردی در شکلگیری ساختار روانی فرد معطوف میدارد. در این نظریه، نیازهای رشدی برآوردهنشده در روابط اولیه، منشأ بسیاری از مشکلات روانشناختی بزرگسالان در نظر گرفته میشوند.
برخلاف روانکاوی کلاسیک که بر تعارض میان نهاد، من و فرامن تأکید دارد، کوهوت معتقد بود که مشکلات روانی اغلب در نتیجه شکست در شکلگیری یک حس منسجم از «خود» (Self) پدید میآیند. در این نظریه، رابطهی درمانی اهمیت محوری دارد، بهویژه از آن جهت که میتواند فرصتی برای بازسازی تجربههای ناکام اولیه فراهم کند.
«خود» در روانشناسی خود چیست؟
در روانشناسی خود، «Self» یا «خود» به عنوان هستهی سازماندهنده روان فرد در نظر گرفته میشود؛ مفهومی که شامل حس تداوم، انسجام درونی، خودتنظیمی هیجانی و ارزشمندی شخصی است. اگر روابط اولیه (بهویژه با مراقبان اولیه مانند والدین) پاسخگوی نیازهای هیجانی کودک باشند، حس «خود» به شکلی سالم رشد میکند. در غیر اینصورت، فرد در بزرگسالی ممکن است دچار احساس تهی بودن، بیارزشی یا ناپایداری در تجربهی خود شود.
اُبژههای خود (Selfobjects)
کوهوت مفهوم Selfobject را برای توصیف نقش حیاتی دیگران در رشد و انسجام «خود» مطرح کرد. Selfobject به افرادی اطلاق میشود که کارکرد روانی خاصی برای کودک دارند؛ مانند تأیید، حمایت، هدایت یا همسانسازی. این کارکردها در ابتدا به صورت برونفکنشده در دیگران تجربه میشوند، اما بهتدریج درونیسازی شده و به منابع درونی برای تنظیم هیجان و انسجام تبدیل میگردند.
نقش انتقال در روانشناسی خود
کوهوت سه نوع الگوی انتقالی را شناسایی کرد که بازتابی از نیازهای ناکاممانده به selfobjectها در دوران کودکی هستند. این الگوهای انتقال در بستر رابطهی درمانی فعال میشوند و امکان بازسازی ترمیمی را فراهم میآورند:
- انتقال آینگی (Mirroring Transference)
در این حالت، مراجع نیاز دارد که از سوی درمانگر دیده شود، تأیید شود و احساس کند که ویژگیها و هیجاناتش پذیرفته و بازتاب داده میشوند. این انتقال معادل روانی نگاه کردن در آینه است؛ جایی که فرد از طریق تأیید دیگران، احساس ارزشمندی و هویت مثبت را تجربه میکند.
- انتقال ایدهآلسازی (Idealizing Transference)
در این نوع انتقال، مراجع درمانگر را به عنوان منبع آرامش، ثبات و قدرت تجربه میکند. این نیاز به بازتاب تجربهای در دوران کودکی اشاره دارد که کودک در موقعیتهای استرسزا به یک مراقب توانمند و آرامشبخش متکی بوده است. درمانگر در این انتقال بهمثابه الگویی ایدهآل، به انسجام روانی فرد کمک میکند.
- انتقال همتا یا آلتر ایگو (Twinship/AlterEgo Transference)
در این نوع انتقال، فرد نیاز دارد که احساس شباهت و همسانی با دیگری (درمانگر) داشته باشد. این شباهت میتواند به کودک کمک کند تا احساس تعلق و مقبولیت اجتماعی را تجربه کند. در فرایند درمان، این انتقال میتواند فرصتی برای پذیرفتن تفاوتها و تقویت هویت فردی فراهم آورد.
نظریه روانشناسی خود، با تمرکز بر همدلی، روابط درمانی ترمیمی و نقش پاسخگویی دیگران در شکلگیری ساختار روانی سالم، یکی از رویکردهای نوآورانه در رواندرمانی روانتحلیلی محسوب میشود. در این دیدگاه، درمان موفق زمانی رخ میدهد که درمانگر بتواند نقش یک selfobject پاسخگو را ایفا کند و به مراجع کمک کند تا نیازهای ناکام گذشته را تجربه، پردازش و درونیسازی کند.
پاسخها