والدینم با من خوب رفتار می‌کردند؛ پس چرا هنوز احساس می‌کنم به درمان نیاز دارم؟

  • دلبستگی آشفته می‌تواند پیامد تروماهای حل‌نشدهٔ والدین باشد.
  • احساس گناه والدین نسبت به تروماهای گذشته می‌تواند ناخواسته به شکل‌گیری دلبستگی آشفته در کودک منجر شود.
  • حتی والدینی که نیت خیر دارند نیز ممکن است تروماهای حل‌نشدهٔ خود را به فرزندان منتقل کنند.

جمله‌ای هست که در کار بالینی‌ام بسیار می‌شنوم:
«کودکی‌ام خوب بود. پدر و مادرم دوستم داشتند. کتکم نزدند. حضور داشتند. پس چرا هنوز حس می‌کنم یک‌چیزی درست نیست؟ چرا با وجود همه این‌ها دلم می‌خواهد به درمان بروم؟»

معمولاً این جمله با ترکیبی از احساس گناه و سردرگمی گفته می‌شود؛ انگار میل به کمک‌گرفتن از خود، نیازمند توجیه است. در خانواده‌هایی که از بیرون باثبات و سالم به نظر می‌رسند، این مسئله پیچیده‌تر هم می‌شود، زیرا چنین خانواده‌هایی با وجود ظاهر مناسب، ممکن است ناخواسته زمینه‌ساز تروما از نوع دلبستگی آشفته در فرزندان شوند.

در این نوع وضعیت، تروما خود را به‌عنوان «تروما» معرفی نمی‌کند، زیرا منشأ آن تروماهای حل‌نشدهٔ خودِ والدین است.

پارادوکس دلبستگی آشفته

نوزاد به‌طور زیستی برنامه‌ریزی شده است که هنگام ترس، به سمت والد خود برود؛ این یک غریزهٔ بقاست. اما اگر همان والدی که باید پناه امن باشد، منبع ترس شود، چه اتفاقی می‌افتد؟

این همان پارادوکسی است که در قلب دلبستگی آشفته قرار دارد. فردی که باید لنگر امنیت باشد، به شکلی غیرقابل‌پیش‌بینی به منبع هشدار و تهدید تبدیل می‌شود.
برای مثال، مادری که سال‌ها در سوگ حل‌نشدهٔ خود غرق است و با نگاهی خیره و شبه‌خلسه از کنار نوزادش می‌گذرد؛ یا پدری که به دلیل افسردگی، وقتی کودک نوپایش برای در آغوش گرفته شدن جلو می‌آید، ناگهان عقب می‌کشد، چون توان عاطفی تماس را ندارد.

برای یک بزرگسال، این لحظات کوتاه و گذرا هستند و به‌راحتی نادیده گرفته می‌شوند.اما برای یک نوزاد، این لحظات ویران‌کنندهٔ جهان درونی هستند.

غریزه می‌گوید: «به سمت مادر برو.»
اما ترس از مواجهه با چیزی خطرناک و غیرقابل‌فهم می‌گوید: «فرار کن.»

کودک عملاً در دام می‌افتد؛ میان دو فرمان زیستی متضاد.
نتیجه فقط احساس ناایمنی نیست، بلکه فروپاشی هرگونه انسجام در راه‌های دریافت آرامش و ساختن رابطهٔ پایدار است.

تروماهای تجمعی (Cumulative Trauma)

فروید این وضعیت را «تروماهای تجمعی» یا «تروماهای فشاری» نامید. این‌جا با یک رویداد بزرگ و فاجعه‌بار مواجه نیستیم، بلکه با انباشت تدریجی شکست‌های بسیار ظریف در پیوند والد–کودک روبه‌رو هستیم. هزاران لغزش کوچک، قطع ارتباط‌های لحظه‌ای، و ترس‌های خفه‌شده که به‌مرور زمان، جهان درونی کودک را دچار آشفتگی می‌کنند.

تروماهای حل‌نشدهٔ والدین

این رفتارهای والدین از کجا می‌آیند؟
اغلب، این‌ها اشباح حل‌نشدهٔ گذشتهٔ خود والدین هستند.

در مقالهٔ مشهور مین و هسه، پیوندی کلیدی در پژوهش‌های دلبستگی شناسایی شد. آن‌ها از ابزاری به نام مصاحبهٔ دلبستگی بزرگسالان (AAI) استفاده کردند که در آن، افراد دربارهٔ روابط دوران کودکی و تجربه‌های فقدان خود صحبت می‌کنند.

یافتهٔ آن‌ها چشمگیر بود:
والدینی که در مورد تروما یا فقدان‌های گذشتهٔ خود—مثلاً مرگ والدینی که هرگز به‌درستی سوگواری نشده بود—وضعیت ذهنی حل‌نشده داشتند، به‌طور معناداری بیشتر صاحب نوزادانی با دلبستگی آشفته بودند.

نکتهٔ مهم این بود که خودِ فقدان تعیین‌کننده نبود؛ بلکه حل‌نشده‌بودن روان‌شناختی آن فقدان نقش اصلی را داشت.

این والدین لزوماً بدخواه یا آزارگر نبودند.
اما ترسیده بودند؛ گذشته و حال، خود و دیگری را با هم قاطی می‌کردند.
جهان درونی آن‌ها هنوز تسخیرشده بود و این «تسخیرشدگی» به جهان کودک نفوذ می‌کرد.

خواه والد به‌صورت والدی ترسانده‌شده ظاهر شود، خواه رفتاری ترسناک از خود نشان دهد، ترس و تروماهای حل‌نشدهٔ او به میراث روانی کودک تبدیل می‌شود. اگر تا حدود شش‌سالگی، تروما، ترس، و ناتوانی والد در ایجاد پیوند هیجانی پایدار درمان نشود، کودک ممکن است برای دفاع از خود به رفتارهای کنترل‌گرانه روی بیاورد. یا با خشونت تنبیهی، والد را تحت سلطه قرار می‌دهد، یا به «کودکِ مراقب» تبدیل می‌شود؛ بیش‌ازحد نگران وضعیت هیجانی والد.

خیال‌پردازی‌های تروماتیک در کودکان

در این کودکان، خیال‌پردازی‌های تروماتیک شایع است.
در رؤیاها و بازی‌هایشان، داستان‌هایی از فاجعه شکل می‌گیرد:
خانه‌هایی که منفجر می‌شوند، خانواده‌هایی که نابود می‌شوند، تپه‌هایی که جان می‌گیرند و همه‌چیز را در هم می‌کوبند.

از آن‌جا که کودک کاملاً به والد وابسته است، افسردگی والد، گسست او از واقعیت، و سوگ حل‌نشده، در کودک حالتی از اضطراب تروماتیک و ترس از نابودی را فعال می‌کند.

پیامدها در بزرگسالی

در بزرگسالی، این الگوها می‌توانند به شکل‌های مختلفی ظاهر شوند:

  • ترس عمیق و گاه غیرقابل‌توضیح از رهاشدگی، همراه با پس‌زدن دیگران
  • تجربهٔ روابط به‌مثابه میدان مین؛ یا در کنترل کامل، یا کاملاً درمانده
  • احساس هویت شکننده
  • احساس مسئولیت افراطی نسبت به هیجانات دیگران، به شکلی فرساینده

در موارد شدیدتر، این الگو با اختلال شخصیت مرزی، گسست (Dissociation)، و اختلالات عاطفی مزمن مرتبط دانسته شده است .

این تجربه نوعی «گیر افتادن» است؛
اشتیاق به صمیمیت وجود دارد، اما صمیمیت تهدیدآمیز احساس می‌شود.
نیاز به استقلال هست، اما استقلال شبیه رهاشدگی تجربه می‌شود.

در چنین شرایطی، ممکن است شما نه بار تروماهای خود، بلکه تروماهای به‌ارث‌رسیدهٔ والدین را حمل کنید.

حالا چه باید کرد؟

به حس درونی‌تان اعتماد کنید.
اگر احساس می‌کنید به کمک درمانی نیاز دارید، احتمالاً واقعاً به آن نیاز دارید حتی اگر نتوانید دقیق توضیح دهید چرا.

درمان، فرایندی چندلایه است.

این مسئله دربارهٔ سرزنش والدین نیست. در اغلب موارد، آن‌ها بهترین کاری را که می‌توانستند انجام دادند، در حالی که خودشان زخم‌های نامرئی حمل می‌کردند.

این مسیر دربارهٔ رها شدن از میراث ناخواسته است؛
یاد گرفتن نام‌گذاری، تشخیص، و بازکردن گرهٔ احساسات طاقت‌فرسا؛
و ساختن دلبستگی سالم با خود و دیگران—دلبستگی‌ای که به‌طور مثبت روابط نزدیک شما با خانواده و جهان را شکل می‌دهد.

یک رابطهٔ درمانی خوب می‌تواند خود به‌تنهایی یک تجربهٔ اصلاحی و منسجم باشد؛ چیزی که والدین شما قادر به فراهم‌کردنش نبودند.

بله، ناراحت‌کننده است که کاری را انجام دهید که والدین‌تان نیاز داشتند انجام دهند،
اما تجربهٔ بالینی نشان می دهد:
این کار ارزشش را دارد؛ نه برای آن‌ها، بلکه برای شما.

 

منابع

1. Diamond, D. (2004). Attachment Disorganization: The Reunion of Attachment Theory and Psychoanalysis. Psychoanalytic Psychology, 21 (2), 276–299.

2. Main, M., & Hesse, E. (1990). Parents’ unresolved traumatic experiences are related to infant disorganized attachment status: Is frightened and/or frightening parental behavior the linking mechanism?

3. Main, M., & Goldwyn, R. (1998). Adult attachment scoring and classification systems. Unpublished classification manual, University of California, Berkeley.

4. Solomon, J., & George, C. (1999). The place of disorganization in attachment theory: Linking classic observations with contemporary findings.

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها