درمان فراشناختی (Metacognitive Therapy)

درمان فراشناختی (Metacognitive Therapy یا MCT) نوعی رواندرمانی است (گفتوگو درمانی بهعنوان یک روش درمانی برای سلامت روان). این درمان بر پایهی نظریههای مستحکمی استوار است که توضیح میدهند چرا افراد دچار اضطراب یا افسردگی میشوند. دانشمندان، از جمله بنیانگذار MCT یعنی پروفسور آدریان ولز (Adrian Wells)، بیش از ۲۵ سال است که به مطالعه و پژوهش در این زمینه مشغولاند. مطالعات اخیر نشان دادهاند که این روش برای درمان بسیاری از مشکلات سلامت روان اثربخش است، و حتی متخصصان آن را بهویژه برای اختلال اضطراب اجتماعی توصیه میکنند.
در درمان فراشناختی (MCT)، یک الگوی خاص و ناسازگار از سبک فکر کردن ـ که با عنوان سندرم توجه شناختی (Cognitive Attentional Syndrome یا CAS) شناخته میشود ـ به همراه باورهایی دربارهی فرایند فکر کردن ـ که باورهای فراشناختی نامیده میشوند ـ عامل ایجاد اختلالات روانی در نظر گرفته میشود. بنابراین، برای بهبودی از اختلالی مانند اختلال اضطراب، MCT به شما کمک میکند تا هم CAS را کاهش دهید و هم باورهای نادرست خود دربارهی افکارتان را تغییر دهید.
CAS مخفف سندرم توجه شناختی (Cognitive Attentional Syndrome) است و شامل مجموعهای از سبکهای فکری و راهبردهای مقابلهای است که در طول زمان، باعث تداوم و تشدید مشکلات روانشناختی مانند اضطراب، استرس یا افسردگی میشوند. اجزای اصلی CAS عبارتاند از:
- نگرانی و نشخوار فکری (Worrying/Ruminating): فکر کردن مکرر و کنترلنشده به موضوعات منفی، گذشته یا آینده
- تمرکز مداوم بر تهدیدها (Paying attention to threats): تمایل به توجه بیش از حد به خطرات یا تهدیدهای احتمالی در محیط
- راهبردهای مقابلهای ناکارآمد (Other coping strategies): مانند اجتناب از موقعیتها یا احساسات دشوار، سرکوب افکار، جستجوی مکرر اطمینان از دیگران، یا استفاده از مواد (مثل الکل یا دارو)
انجام این رفتارها در طولانیمدت، زمینه را برای اضطراب، استرس یا افسردگی فراهم میکند یا آنها را شدت میبخشد.
برای مثال، تصور کنید ساعتها به این فکر کنید که: «اگه ارائهام فردا خراب بشه چی؟» — چنین الگویی از نگرانی باعث میشود تا پایان روز احساس اضطراب و تنش زیادی داشته باشید.
در درمان فراشناختی (MCT)، تمرکز اصلی بر کاهش CAS و اصلاح باورهای نادرستی است که فرد درباره افکار خود دارد؛ چرا که این باورها موتور محرک تداوم CAS هستند.
خودتنظیمی (Self-regulation) در روانشناسی فراشناختی به توانایی طبیعی ذهن برای مدیریت و بازگشت به تعادل پس از تجربه افکار و احساسات منفی اشاره دارد. بهعبارتی، همانطور که بدن ما میتواند بهطور طبیعی زخمها و بریدگیها را ترمیم کند، ذهن نیز توانایی ذاتی برای «درمان» و بازسازی خود پس از تجربه افکار، احساسات یا موقعیتهای پراسترس دارد.
در نظریهی پشت درمان فراشناختی (MCT)، گفته میشود که:
پرداختن مداوم به افکار و احساسات منفی یا مشکلات (مثل نشخوار ذهنی یا نگرانی مزمن) بر خلقوخو تأثیر منفی میگذارد، چرا که بهصورت مستقیم با عملکرد مغز در ارتباط است.
اما ذهن انسان در حالت طبیعی خود، میتواند بدون نیاز به دخالت، این افکار و احساسات را عبور دهد و به تعادل برسد. افکار و احساسات منفی عادی و گذرا هستند، و اگر آنها را به حال خود رها کنیم، ذهن میتواند خودش با آنها کنار بیاید و آنها را مدیریت کند.
خودتنظیمی یعنی ذهن بتواند اجازه دهد افکار و احساسات بیایند و بروند، بدون اینکه در آنها گیر کند یا درگیرشان شود؛ درست مانند شنهایی که از درون الک بهآرامی عبور میکنند.
اما مشکلی که درمان فراشناختی بر آن تأکید دارد این است که CAS (سندرم توجه شناختی) مانع از این خودتنظیمی میشود. CAS باعث میشود که فرد در افکار منفیاش گیر کند، آنها را تحلیل کند، از آنها اجتناب کند یا سعی در سرکوبشان داشته باشد. نتیجه این است که افکار و احساسات ناخوشایند برای مدت طولانیتری باقی میمانند و در نتیجه، اختلالات روانی مانند اضطراب و افسردگی شکل میگیرند یا تداوم مییابند.
بهبیان ساده، درمان فراشناختی بر این باور است که اگر بتوانیم جلوی فعال شدن و ادامه یافتن CAS را بگیریم، ذهن ما خودش میداند چطور با افکار و احساسات منفی کنار بیاید.
باورهای فراشناختی (Metacognitive Beliefs) به باورهایی گفته میشود که فرد دربارهی افکار خود و نحوهی فکر کردنش دارد. این باورها شامل ارزیابیها، فرضها، و برنامهریزیهایی هستند که ذهن ما برای کنترل، مدیریت یا تفسیر افکار به کار میبرد.
در واقع، این باورها دلیل اصلی آن هستند که چرا افراد به نشخوار فکری یا نگرانی ادامه میدهند.
مثالهایی از باورهای فراشناختی:
«باید نشخوار کنم تا بتوانم مشکلم را حل کنم.»
«نمیتوانم جلوی نشخوار فکری را بگیرم.»
«نگرانی باعث آمادگی من برای خطرها میشود.»
«افکار من خطرناکاند و به بدنم آسیب میزنند.»
این باورها را میتوان بهمثابه «فرماندهان فرایندهای فکری» در ذهن تصور کرد:
آنها تعیین میکنند که چگونه با افکار خود برخورد کنیم — مثلاً از طریق نگرانی، نشخوار فکری، اجتناب، سرکوب افکار یا جستجوی اطمینان.
دستهبندی رایج باورهای فراشناختی:
- باورهای منفی دربارهی افکار (Negative Metacognitive Beliefs):
باور به عدم کنترل افکار:
«من نمیتوانم افکارم را کنترل کنم.»
باور به خطرناک بودن افکار:
«نگرانی برای بدنم مضر است.»
- باورهای مثبت دربارهی نشخوار و نگرانی (Positive Metacognitive Beliefs):
«اگر نگران باشم، بهتر آماده میشوم.»
«نشخوار به من کمک میکند مسائل را درک کنم.»
- باورهای مرتبط با معنا و قدرت افکار (common in OCD or psychosis):
«اگر فکری به ذهنم آمد، حتماً واقعی است.»
«نیروهای بیرونی میتوانند افکار را در ذهن من قرار دهند.»
چرا باورهای فراشناختی اهمیت دارند؟
در چارچوب درمان فراشناختی (MCT)، این باورها محرک اصلی شکلگیری و تداوم CAS (سندرم توجه شناختی) هستند؛ یعنی همان سبک ناکارآمد تفکر که باعث بروز و ماندگاری اختلالات روانی مانند اضطراب، افسردگی، وسواس و… میشود. بنابراین، در MCT درمانگر به افراد کمک میکند تا:
باورهای فراشناختیشان را شناسایی کنند
سپس آنها را به چالش بکشند و اصلاح کنند
به این ترتیب، فرد یاد میگیرد که بدون درگیر شدن در افکارش، اجازه دهد آنها بهطور طبیعی بیایند و بروند، و ذهن بتواند به فرایند خودتنظیمی طبیعی بازگردد.
باورهای فراشناختی چه تأثیری بر سلامت روان دارند؟
در چارچوب درمان فراشناختی (Metacognitive Therapy یا MCT)، باورهای فراشناختی نقشی کلیدی در شکلگیری و تداوم اختلالات روانی ایفا میکنند. بهویژه، این باورها باعث فعال شدن دو سبک ناکارآمد فکر کردن یعنی نشخوار ذهنی (rumination) و نگرانی مزمن (worry) میشوند.
چگونه این چرخه ایجاد میشود؟
- باورهای فراشناختی منفی مانند:
«نمیتوانم جلوی نگرانی را بگیرم»
«افکار من خطرناکاند»
باعث میشوند فرد توانایی ذهنی خود برای تنظیم احساسات منفی را نادیده بگیرد و در نتیجه هنگام بروز افکار یا احساسات ناخوشایند، به نگرانی یا نشخوار پناه ببرد.
- این نگرانی و نشخوار مکرر، فرآیند خودتنظیمی طبیعی ذهن را مختل میکند؛ یعنی همان توانایی درونی ذهن برای عبور دادن و پردازش افکار و احساسات منفی بدون گیر افتادن در آنها.
- در نتیجه، احساساتی مانند غم، اضطراب، خشم یا ناامیدی برای مدت طولانیتری باقی میمانند و شدت میگیرند — این یعنی شکلگیری و تداوم اختلالات روانی.
گرچه نشخوار ذهنی و نگرانی مزمن باعث بیماری روانی میشوند، اما بهتنهایی آسیبزا یا خطرناک نیستند. برخلاف باورهای اشتباه رایج:
- نگرانی باعث جنون یا آسیب جسمی نمیشود.
- نشخوار ذهنی نمیتواند به مغز آسیب بزند.
در واقع، آنچه مشکلساز است، باور ما به کنترلناپذیر یا خطرناک بودن افکار و نگرانیهاست — نه خود افکار.
نتیجهگیری:
درمان فراشناختی با شناسایی و اصلاح این باورهای نادرست، به افراد کمک میکند تا:
به توانایی ذهن خود برای مدیریت و عبور از افکار و احساسات منفی اعتماد کنند،
از چرخهی نشخوار/نگرانی بیرون بیایند،
و به تدریج بهبود روانی را تجربه کنند.
این مدل بهویژه توسط پروفسور آدریان ولز در کتاب “Metacognitive Therapy for Anxiety and Depression” (2009) بهصورت علمی و نظاممند ارائه شده است.
پاسخها