درمان مبتنی بر شفقت

درمان مبتنی بر شفقت چیست؟ این یک درمان روانشناختی است که به چالشهای سلامت روان میپردازد، از طریق پرورش شفقت به خود برای کاهش احساس شرم و خودانتقادی بیش از حد. با ادغام اصول درمان شناختی-رفتاری و ذهنآگاهی، درمان متمرکز بر شفقت متمایز میشود از طریق هدایت افراد به سمت بهکارگیری سیستمهای تنظیم هیجانشان—و ترویج تعادل بین احساس تهدید، انگیزش و آرامش. اینجا شما با ریشهها، شیوهها و تأثیرات درمان متمرکز بر شفقت آشنا خواهید شد، و دریافتی از اینکه چگونه این رویکرد شفقتمحور میتواند بهزیستی هیجانی را تسهیل کند، بهدست خواهید آورد.
نکات کلیدی
درمان متمرکز بر شفقت (Compassion Focused Therapy – CFT) که توسط «پال گیلبرت» در اوایل دهه ۲۰۰۰ توسعه یافت، یک مداخله روانشناختی است که عناصری از درمان شناختی-رفتاری، فلسفه بودایی، روانشناسی تکاملی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی تحولی را در هم میآمیزد و با هدف افزایش شفقت به خود و تنظیم هیجان بهکار میرود.
CFT حول درک و برقراری تعادل میان سه نظام اصلی تنظیم هیجان ساختاربندی شده است: نظام تهدید (خودحفاظتی)، نظام انگیزش (انگیزه و دستیابی به منابع) ، و نظام آرامسازی (امنیت و بهزیستی)، که به طور جمعی بر پاسخهای هیجانی و سلامت روان فرد تأثیر میگذارند.
شواهد تجربی از اثربخشی CFT در درمان طیفی از اختلالات روانشناختی حمایت میکنند؛ از طریق کاهش علائمی مانند افسردگی و اضطراب، و بهبود بهزیستی هیجانی با استفاده از تمرینهایی همچون آموزش ذهن شفقتمحور، تنفس با ریتم آرامبخش، و پرورش تخیلات شفقتآمیز و صدای درونی شفقتگر.
درمان متمرکز بر شفقت (Compassion Focused Therapy – CFT) در اوایل دهه ۲۰۰۰ پدیدار شد؛ ساختهی «پال گیلبرت» که در پی پر کردن شکاف میان نظریهها و رویکردهای گوناگون روانشناختی بود. CFT بینشهایی را از موارد زیر در هم میآمیزد:
* درمان شناختی-رفتاری
* فلسفه بودایی
* روانشناسی تکاملی
* روانشناسی اجتماعی
* روانشناسی تحولی
این ترکیب یک رویکرد جامع به سلامت روان را شکل میدهد. این رویکرد برای کمک به افرادی که با سطح بالایی از خودانتقادی و شرم دستوپنجه نرم میکنند، توسعه یافت و هدف آن پرورش شفقت به خود بهعنوان مسیری برای تنظیم هیجان و بهزیستی است.
CFT توسعهی خود را بر پایهی تاریخ تکاملی مغز انسان بنا میکند، با این شناخت که شرایط سلامت روان و روابط اجتماعی ما نتیجهی فرایند تکامل هستند. این درک، هنگامی که از دیدگاه روانشناسی بالینی دیده میشود، چشماندازی منحصربهفرد برای یک روانشناس بالینی فراهم میآورد تا مسائل روانشناختی را با بهرهگیری از طب روانشناختی مورد توجه قرار دهد. این رویکرد بر اهمیت شفقت در دسترسی به نظامهای تنظیم هیجان که برای امنیت و اطمینان طراحی شدهاند تأکید میکند و بدینترتیب به افراد در مسیر چالشهایشان یاری میرساند.
بهعنوان یک مداخله روانشناختی، CFT از دانش و شیوههای گوناگون بهره میگیرد و بر اهمیت دیدگاههای میانرشتهای در پرداختن به مسائل روانشناختی تأکید دارد. این ادغام، CFT را به رویکردی چندوجهی و جامع تبدیل میکند که قادر است طیف وسیعی از مشکلات سلامت روان را مورد توجه قرار دهد. با پرورش شفقت نسبت به خود و دیگران، CFT در پی آن است که تابآوری هیجانی را تقویت کند و شخصی عمیقاً شفقتگر پرورش دهد که در نهایت به زندگی متعادلتر و رضایتبخشتر منجر شود.
سه نظام اصلی تنظیم هیجان در CFT
در قلب درمان متمرکز بر شفقت، درک سه نظام اولیه تنظیم هیجان قرار دارد: نظام تهدید، نظام انگیزش، و نظام آرامسازی. این نظامها برای سلامت روان و بهزیستی حیاتیاند و بر نحوهی واکنش ما به موقعیتهای مختلف زندگی تأثیر میگذارند. هر نظام نقش متمایزی ایفا میکند و تعاملات آنها تجربههای هیجانی ما را شکل میدهند.
در حالی که نظام تهدید ترس، خشم و انزجار را برای محافظت ما در برابر خطرات ادراکشده ایجاد میکند، نظام انگیزش ما را با برانگیختن احساس هیجان و شادی برای دستیابی به منابع و دنبال کردن اهداف، تحریک میکند. در نهایت، نظام آرامسازی احساس امنیت، آرامش و رضایت را تقویت میکند و دورههایی از استراحت و پرورش را تسهیل میسازد. درک این نظامها برای تنظیم هیجان مؤثر حیاتی است؛ موضوعی که یکی از تمرکزهای اصلی درمان متمرکز بر شفقت محسوب میشود.
درک نظام تهدید
نظام تهدید در درمان متمرکز بر شفقت اساساً مربوط به خودحفاظتی است. این نظام هیجانهایی مانند خشم، ترس و انزجار را ایجاد میکند که برای شناسایی و پاسخ به تهدیدها ضروری هستند. این هیجانها بر جنبههای گوناگون فیزیولوژی و فرایندهای ذهنی ما تأثیر میگذارند و ایمنی را در اولویت بالاتر از هر چیز دیگری قرار میدهند. با این حال، هنگامی که نظام تهدید بیش از حد تحریک شود، میتواند به حساسیت بالا نسبت به انتقاد و طرد منجر شود و اغلب باعث درونیسازی قضاوتهای منفی گردد.
تجربههای آسیبزا، مانند سوءاستفاده، غفلت یا زورگویی، میتوانند نظام تهدید را بیش از اندازه فعال کنند. این بیشفعالی میتواند باعث شود افراد بیش از حد گوشبهزنگ و دفاعی باشند، و همواره به دنبال خطرات احتمالی بگردند. این حالت افزایشیافته هشیاری میتواند فرساینده و برای سلامت روان زیانبار باشد، چرا که چرخهای از ترس و خودانتقادی را تداوم میبخشد.
درک نقش نظام تهدید در زندگی هیجانی ما راه را برای مدیریت تأثیرات آن هموار میکند. با شناسایی زمانی که این نظام فعال میشود، افراد میتوانند شروع به بهکارگیری راهبردهایی برای آرامسازی و متعادلسازی پاسخهای هیجانی خود کنند. این آگاهی یکی از مؤلفههای حیاتی درمان متمرکز بر شفقت است که به افراد امکان میدهد از چنگال ترس و خودانتقادی رها شوند و به سوی حالتی از تعادل هیجانی و بهزیستی بیشتر حرکت کنند.
کاوش در نظام انگیزش
در درمان متمرکز بر شفقت، نظام انگیزش حول محور انگیزه و دستیابی به منابع قرار دارد. این نظام هیجانهای خوشایندی همچون هیجانزدگی و شادی را برمیانگیزد و افراد را به تلاش برای اهداف و آرزوها سوق میدهد. این نظام برای رشد و دستاوردهای فردی ضروری است، زیرا افراد را به جستجوی منابع ارزشمند و موفقیتها تشویق میکند.
با این حال، نظام انگیزش میتواند زمانی که بیش از حد تحریک شود به رفتارهای پرخطر منجر گردد. پیگیری بیوقفه پاداشها گاهی میتواند سایر جنبههای مهم زندگی را تحتالشعاع قرار دهد و منجر به عدم تعادل شود. درک نقش نظام انگیزش به افراد کمک میکند جنبههای مثبت آن را بهکار گیرند و در عین حال از لغزشهای احتمالی پرهیز کنند. با ایجاد تعادل میان نظام انگیزش و نظام آرامسازی، افراد میتوانند به زندگی هماهنگتر و رضایتبخشتری دست یابند.
نظام آرامسازی و شفقت به خود
نظام آرامسازی در درمان متمرکز بر شفقت برای پرورش احساس امنیت و بهزیستی ضروری است. هنگامی که فعال میشود، احساس رضایت و آرامش را ترویج میکند و به افراد امکان میدهد:
* از فشارهای زندگی استراحت کرده و بهبود یابند
* احساس امنیت و حفاظت داشته باشند
* شفقت به خود و مهربانی نسبت به خویشتن را تجربه کنند
* هیجانهای مثبت و بهزیستی را پرورش دهند
این نظام برای حفظ سلامت هیجانی حیاتی است، چرا که به خنثیسازی اثرات نظام تهدید و نظام انگیزش کمک میکند.
در CFT، نظام آرامسازی ارتباط نزدیکی با پرورش شفقت به خود دارد. با درگیر شدن در تمرینهایی که این نظام را فعال میکنند، افراد میتوانند نگرشی پرورشدهنده و مراقبتگر نسبت به خود ایجاد کنند. این فرایند شامل دادن و دریافت مراقبت است که به ساختن یک «خودِ شفقتگر ایدهآل» کمک کرده و توانایی فرد را برای مقابله با چالشهای زندگی تقویت میکند.
نقش نظام آرامسازی در تنظیم هیجان قابل چشمپوشی نیست. این نظام بنیانی برای شفقت به خود و تابآوری هیجانی فراهم میکند، و به افراد امکان میدهد با سهولت بیشتری از فراز و نشیبهای زندگی عبور کنند. با درک و فعالسازی این نظام، افراد میتوانند زندگی هیجانی متعادلتر و رضایتبخشتری ایجاد کنند.
پاسخها