واژه نامه‌ی آندره گرین

آندره گرین (1927–2012) یکی از برجسته‌ترین روان‌کاوان قرن بیستم بود که در مصر متولد شد و در فرانسه پرورش یافت. او پس از تحصیل پزشکی در پاریس و گذراندن دوره روان‌پزشکی، مسیر حرفه‌ای خود را به روان‌کاوی اختصاص داد و خیلی زود به یکی از چهره‌های اثرگذار این حوزه تبدیل شد. گرین عضو و رئیس انجمن روان‌کاوی پاریس بود و در سمت‌های بین‌المللی مهمی از جمله نایب‌رئیس انجمن بین‌المللی روان‌کاوی و استاد فروید مموریال در کالج دانشگاهی لندن فعالیت کرد. همچنین به‌عنوان عضو افتخاری انجمن روان‌کاوی بریتانیا شناخته شد.

او با الهام از اندیشه‌های فروید، لاکان، وینیکات و بیون، نظریه‌های بدیع خود را شکل داد. به باور گرین، هدف روان‌کاوی تنها «آگاه‌سازی» نیست، بلکه شناخت ناخودآگاه و ایجاد فضایی است که میان بیمار و درمانگر شکل می‌گیرد؛ فضایی که او آن را «ابژه‌ی سوم تحلیلی» (analytic third object) می‌نامید.

موضوعات اصلی در آثارش شامل:

نظریه هیجان‌ها و بازنمایی (theory of affects and representation)، کارکرد «منفی» (the work of the negative) با مفاهیمی چون «مادر مرده» (dead mother)، «نارسیسیسم مرگ» (death narcissism)، «سایکوز سفید» (white psychosis) و «توهم منفی» (negative hallucination)، حالت های مرزی و روان‌پریشانه (borderline and psychotic states)، مفهوم «سه گانگی» (thirdness) در رابطه‌ی درمانی، و تحلیل تجربه‌های بنیادین فقدان و   درماندگی (fundamental experiences of absence and helplessness) می باشد.

 «سایکوز سفید» (white psychosis) 

«سایکوز سفید» نزد گرین، شکلی از اختلال روانی است که بدون توهم و هذیان آشکار (برخلاف سایکوزهای کلاسیک) بروز می‌کند؛ یعنی روان ظاهراً سازمان‌یافته و “واقع‌بین” باقی می‌ماند، اما در سطح زیرین، گسستی در توانایی بازنمایی و کارکرد نمادین روان وجود دارد.

ویژگی‌ها:

  • فقدان نشانه‌های کلاسیک سایکوز: نه توهم، نه هذیان، نه رفتار آشکار روان‌پریشانه.
  • احساس تهی بودن روانی: بیمار از خلأ، بی‌معنایی و گسست از زندگی هیجانی شکایت دارد.
  • مرگ روانی (psychic death): به جای فوران فانتزی‌های هذیانی، شاهد خاموشی و انسداد زندگی روانی هستیم.
  • مشکل در بازنمایی‌ها و پیوند با ابژه درونی: بیمار نمی‌تواند تجربه‌های هیجانی را به تصاویر روانی و نمادها بدل کند؛ در نتیجه روان مثل «صفحه سفید» می‌شود.

«مادر مرده» (dead mother)

«مادر مرده» به تجربه‌ای اشاره دارد که در آن، کودک با مادری روبه‌رو می‌شود که از نظر جسمی حاضر است، اما از نظر روانی ـ عاطفی مرده یا بی‌روح است. گرین این اصطلاح را برای توصیف وضعیتی به‌کار برد که معمولاً پس از یک فقدان یا ضربه‌ی روحی شدید در زندگی مادر رخ می‌دهد (مثل داغدیدگی، افسردگی یا تجربه‌ی صدمات روانی دیگر). مادر به دلیل فرو رفتن در سوگ یا افسردگی، دیگر در سطح عاطفی پاسخ‌گو و زنده نیست.

«نارسیسیسم مرگ» death narcissism

در «نارسیسیسم مرگ»، انرژی نارسیسیستی به جای آنکه حیات روانی را تغذیه کند، به سوی خاموشی، تهی شدن و مرگ روانی جهت می‌گیرد. اینجا روان تمایل دارد به:

قطع ارتباط با ابژه‌ها

خاموشی عاطفه‌ها

بازگشت به وضعیت سکون و بی‌حرکتی (مرگ روانی)

گرین می‌گوید این نوع نارسیسیسم همسو با غریزه‌ی مرگ فرویدی عمل می‌کند

او علاوه بر نظریه‌پردازی، در حوزه روان‌کاوی کاربردی (applied psychoanalysis) نیز آثار ارزشمندی بر جای گذاشت. نوشته‌های او همچون:

On Private Madness

The Work of the Negative

Life Narcissism, Death Narcissism

Time in Psychoanalysis

  از منابع کلاسیک و تأثیرگذار در روان‌کاوی معاصر به شمار می‌روند. امروز اندیشه‌های آندره گرین همچنان الهام‌بخش روان‌کاوان، فیلسوفان و پژوهشگران است و نام او به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان روان‌کاوی مدرن شناخته می‌شود.

مقالات مرتبط

پاسخ‌ها