یادگیری: نابرده رنج، گنج میسر نمیشود.
«بهترین» معلمان کسانی هستند که یادگیری را آسان میکنند.
دستکم این چیزی است که دانشآموزان ضعیفتر میگویند. ممکن است اشتباه کنند. این باور عمومی که یادگیری چیزهای آسانتر نسبت به چیزهای دشوار، ساده است نیز احتمالاً اشتباه است. مطالب آسان ممکن است توجه و مشارکت کافی برای یادگیری پایدار را جلب نکند. بنابراین، بهتر است معلمان بر این تصور کلی که چه چیزی آنها را تأثیرگذارتر میکند، بازاندیشی کنند. آسانکردن یادگیری باعث محبوبیت معلم میشود، اما این لزوما به معنای موفقیت واقعی دانش آموز نیست.
اساتید روانشناسی ایالت کنت به تازگی گزارشی از مطالعه این موضوع با دانشجویان کالج ارائه دادهاند. آنها دریافتند که وقتی دانشآموزان گمان میکنند یادگیریِ چیزی آسان است، ممکن است یادگیریشان سطحی باشد که فراتر از آزمون بعدی دوام نیاورد. اینکه فقط بارها به مطالب یادگیری خیره شویم، تقریباً به اندازهی بازیابی اجباری اطلاعات مؤثر نیست. علاوه بر این، دانشآموزان میتوانند نگرش یادگیریِ آسانی را بهبود بخشند که منجر به عادتهای بد مطالعه و سبک یادگیری ناکارآمد نشود.
پژوهش دیگری نشان میدهد که دانشآموزان احتمالاً مطالب را آنقدر که گمان میکنند، نمی دانند. یعنی اگر آنها تصور کنند که «در چنگشان است»، ممکن است در زمان آزمون متوجه شوند که متأسفانه اشتباه میکردند. به همین ترتیب، دانش آموزان مایل اند خیلی زود مطالعه را ترک کنند، زیرا گمان میکنند مطالب آسان است و آنها را یاد گرفتهاند. در واقع، مطالعه مکرر مطالبی که تصور میکنید میدانید، این احتمال را بیشتر میکند که واقعاً فکر کنید آنها را میدانید.
یادگیری آسان، مانند مطالعهی شب امتحان، فریبنده است.
حتی به اندازه یادگیریِ دشوارتر که مطالعه در طول روزها و هفتهها شکل گیرد، مؤثر نیست. خودآزمایی در شرایط عقبافتاده بسیار مؤثرتر است، دقیقاً به این دلیل که یادآوری مطالبی که روزها پیش آموختهایم سختتر است.
در مطالعات ایالت کنت، از دانشجویان کالجی خواسته شد تا در یک هفته ۴۸ فلش کارت کلمات واژگان زبان سواحیلی با ترجمه انگلیسی آنها را مطالعه کنند. دانشآموزان به دو گروه تقسیم شدند و در هر دو گروه، از دانشآموزان خواسته شد که با یک میانجی -کلمه، عبارت یا مفهوم- هر دو کلمه را به هم پیوند دهند. به یک گروه، آزمونهای تمرینی داده شد که در آن کلمهای به آنها نشان داده و از آنها خواسته شد تا معنای آن را بنویسند. یک آزمون در پایان هفته نشان داد که گروه تمرین-آزمون در امتحان نهایی بسیار بهتر عمل کردند، به خصوص اگر از آنها خواسته شود که میانجی را فراخوانی کنند.
در مطالعهای که اخیراً در نشست انجمن تحقیقات آموزشی آمریکا توسط کاترین راوسوم در کالج ویلیامز گزارش شد، دانشآموزان ۳۵ جفت کلمه سواحیلی-انگلیسی را روی فلش کارت مطالعه کردند. از دانش آموزان خواسته شد تا زمانی که واژگان را به درستی یادگیرند، و یا به روش مطالعهی همهی کارتها با هم، یا در پنج دستهی هفتتایی تمرین کنند. همچنین از دانشآموزان خواستند یک هفته پیش از آزمون نهایی، فلش کارتها را طوری مطالعه کنند که هر ترجمه را یک، پنج یا ۱۰ بار، درست حدس بزنند. اینکه همهی کلمات را پنجبار درست بگویند تا یکبار، موفقیت آنها در آزمون نهایی را سه برابر میکند. همچنین مطالعه یک دستهی بزرگ بهتر از پنج دستهی کوچک بود.
دانشآموزان دقیقاً برعکس را پیشبینی کرده بودند. آنها انتظار داشتند که مطالعه گروههای کوچکتر فلش کارتها مفیدتر از مطالعه دستهی بزرگ باشد، و گمان میکردند مطالعه کارتها بیش از یکبار واقعاً هیچ سودی ندارد. آنها در هنگام مطالعهی کل بسته، ۴۳ تا ۴۶ درصد، تقریباً به همان تعداد کلماتی که انتظار داشتند به خاطر بیاورند، به خاطر داشتند. با این حال، کسانی که دستههای کوچک را مطالعه کرده بودند، انتظار داشتند که نزدیک به 60 درصد از کلمات را به خاطر بسپارند، اما تنها 17 درصد را به یاد آوردند.
به طور کلی، دانشآموزان از دو جهت در اشتباه بودند:
- به استراتژیهای یادگیریِ دشوار، بهای بسیار کمی میدهند (استفاده از جلسات متعدد برای دستهی بزرگ)
- به شیوههایی که بعداً معلوم شد تأثیر چندانی ندارند، بهای زیادی میدهند.
گمراهکنندگی سهولت یادگیری
گمراهکنندگی سهولت یادگیری در مطالعهای که توسط نیت کورنل و همکارانش در سه دانشگاه دیگر در علوم روانشناسی گزارش شده است، تقویت شد. از شرکتکنندگان خواسته شد تا پیشبینی کنند که پس از یک یا چند بار مطالعه واژگان، چقدر راحت کلمات واژگان را به خاطر میآورند. برخی از کلمات در اندازه فونت استاندارد بر روی صفحه نمایش رایانه شخص ارائه شده اند، در حالی که برخی دیگر چهار برابر بزرگتر ارائه شده اند – چیزی که پردازش متن را آسانتر میکند، اما تحقیقات قبلی نشان میدهد حافظه را بهبود نمیبخشد. علاوه بر این، برای برخی از کلمات، شرکتکنندگان اجازه خواهند داشت بیش از یک بار مطالعه کنند.
شرکتکنندگان به طور یکسان پیشبینی کردند که مطالعه کلمات با فونت بزرگتر به آنها کمک میکند تا بیشتر از مطالعه چندباره، کلمات را به خاطر بسپارند. اما در واقع، افزایش اندازه فونت هیچ کمکی به آنها نکرد، بلکه مطالعه حتی یک بار دیگر باعث بهبود یادآوری کلمات جدید شد.
برخی از مسئولان مدرسه کاملاً برعکس عمل میکنند.
آنها از معلمان میخواهند که مطالب را تا حد امکان آسان کنند. منظورم توجیه معلمانی نیست که آموزش آنها آشفته و گیجکننده است. اما معلمانی که دانش آموزان را با مطالب و تکالیف دشوار و همچنین آزمونهای مکرر به چالش میکشند، در واقع به دانشآموزان خود لطف میکنند. این اتهام که آنها معلمانی «بد» هستند، کاملاً اشتباه است.
همچنین «گنگ بودن» برنامه درسی ممکن است در یادگیری اختلال ایجاد کند. اگر استانداردها را بالا ببریم، متوجه میشویم که دانشآموزان باید مشارکت بیشتری داشته باشند. یادگیری بهتری قابل پیشبینی است. من فکر میکنم وقتی یادگیری دشوار است، دانشآموزان موظف هستند که بیشتر درگیر شوند. و این درگیرشدن به یادگیری پایدار میرسد. البته، این فقط برای دانشآموزانی کار میکند
منبع (+)
پاسخها