آیا ماشینها میتوانند درمانگر باشند؟

این سؤال در پی مزایای استفاده از هوش مصنوعی مولد برای درمان روانشناسی مورد توجه قرار گرفته است.
این یافتهها یادآور پیشبینی آلن تورینگ است که انسانها قادر به تشخیص تفاوت بین پاسخهای نوشتهشده توسط ماشین و انسان نخواهند بود.
گرچه تحقیقات قبلی نشان دادهاند که انسانها میتوانند در تشخیص تفاوت بین پاسخهای ماشین و انسان مشکل داشته باشند، نتایج اخیر نشان میدهند که هوش مصنوعی میتواند به شکلی همدلانه بنویسد و محتوای تولید شده توسط آن هم توسط متخصصان بهداشت روان و کاربران خدمات داوطلبانه با امتیاز بالایی ارزیابی میشود، بهطوری که اغلب بر محتوای نوشتهشده توسط متخصصان ترجیح داده میشود. در این مطالعه جدید که شامل بیش از ۸۰۰ شرکتکننده بود، هچ و همکارانش نشان دادند که اگرچه تفاوتهایی در الگوهای زبانی مشاهده شد، افراد به ندرت میتوانستند تشخیص دهند که آیا پاسخها توسط ChatGPT یا درمانگران نوشته شدهاند، وقتی که ۱۸ وینت درمانی زوجها به آنها ارائه شد.
این یافتهها پیشبینی آلن تورینگ را که انسانها نمیتوانند تفاوت بین پاسخهای نوشتهشده توسط ماشین و انسان را تشخیص دهند، تأیید میکند. علاوه بر این، پاسخهای نوشتهشده توسط ChatGPT به طور کلی در اصول راهنمایی رواندرمانی امتیاز بالاتری دریافت کردند.
تحلیل بیشتر
پس از تحلیلهای بیشتر مشخص شد که پاسخهای تولید شده توسط ChatGPT معمولاً طولانیتر از پاسخهای درمانگران بودند. پس از کنترل طول، پاسخهای ChatGPT همچنان حاوی اسامی و صفات بیشتری نسبت به درمانگران بودند.
از آنجا که اسامی برای توصیف افراد، مکانها و اشیاء و صفات برای ارائه زمینه بیشتر استفاده میشوند، این میتواند نشاندهنده این باشد که ChatGPT بیشتر از درمانگران زمینهسازی میکند. این زمینهسازی گستردهتر ممکن است باعث شده باشد که پاسخهای ChatGPT در عوامل مشترک درمان (عواملی که در تمام روشهای درمانی برای دستیابی به نتایج مطلوب مشترک هستند) امتیاز بالاتری بگیرند.
پتانسیل بهبود فرآیندهای رواندرمانی
طبق گفته نویسندگان، این نتایج ممکن است نشانهای اولیه از این باشد که ChatGPT میتواند فرآیندهای رواندرمانی را بهبود بخشد. بهویژه این کار ممکن است منجر به توسعه روشهای مختلف آزمایش و ایجاد مداخلات رواندرمانی شود
با توجه به شواهد فزاینده مبنی بر اینکه هوش مصنوعی مولد میتواند در محیطهای درمانی مفید باشد و احتمال اینکه این فناوری در آینده نزدیک در این محیطها ادغام شود، نویسندگان از متخصصان بهداشت روان میخواهند تا سواد فنی خود را گسترش دهند تا اطمینان حاصل شود که مدلهای هوش مصنوعی تحت نظارت مسئولانه و آموزش دقیق قرار دارند و این امر به بهبود کیفیت و دسترسی به مراقبت کمک خواهد کرد.
نویسندگان این مقاله همچنین اضافه میکنند:
“از زمان اختراع ELIZA تقریباً شصت سال پیش، محققان در حال بحث بر سر این موضوع بودند که آیا هوش مصنوعی میتواند نقش یک درمانگر را ایفا کند یا خیر. اگرچه هنوز سؤالات مهمی وجود دارد، یافتههای ما نشان میدهند که پاسخ ممکن است ‘بله’ باشد.” “امیدواریم که کار ما باعث انگیزهبخشی به عموم مردم و متخصصان روانشناسی برای پرسیدن سؤالات مهم درباره اخلاق، قابلیت اجرایی و کارایی ادغام هوش مصنوعی در درمانهای بهداشت روان شود، قبل از اینکه قطار هوش مصنوعی از ایستگاه حرکت کند.”
پاسخها