چرا یک برنامه را بارها و بارها تماشا میکنیم؟

تماشای فیلم یا شروع یک سریال جدید میتواند سرگرمکننده و هیجانانگیز باشد. ما وارد دنیایی متفاوت میشویم، با شخصیتها، داستانها و ایدههایی نو. مکانهای تازهای را میبینیم، با دیدگاههای ناآشنا آشنا میشویم و زندگی دیگران را به شکل نیابتی تجربه میکنیم.
با این حال، بسیاری از ما از تماشای مکرر برنامهها و قسمتهای آشنا لذت میبریم. چرا اینهمه وقت صرف داستانهایی میکنیم که پایانشان را از قبل میدانیم؟
تأمین نیازهای هیجانی ما
وقتی برنامهای آشنا را دوباره تماشا میکنیم، داستان و هیجاناتی را دریافت میکنیم که انتظارشان را داریم. ما پایان هر قسمت را میدانیم و ــ مهمتر از آن ــ میدانیم که قرار است در پایان چه احساسی داشته باشیم. به همین دلیل است که تمایل داریم برای تماشای مجدد، بیشتر سراغ کمدیها برویم تا تراژدیها.
اثر مواجههی صرف یا اصل آشنایی (The Mere Exposure Effect)
فراد صرفاً به دلیل آشنایی با چیزی به آن تمایل دارند. پدیدهای که به آن «اثر مواجههی صرف» گفته میشود. بارها به موسیقیهایی گوش میدهیم که دوستشان داریم و هر بار لذت بیشتری میبریم. در تماشای تکراری برنامههای محبوب، هر بار احساس تعلق و علاقهی بیشتری نسبت به آنها پیدا میکنیم. برای برنامههایی که دوست داریم، تکرار، مادر محبت است.
اثر آقای راجرز (The Mister Rogers Effect)
در آغاز هر برنامه، آقای راجرز همان روال همیشگی را اجرا میکرد: تعویض لباس با ژاکت و کفشهای راحتی در حین خواندن آهنگی دلگرمکننده. او این کار را انجام میداد تا ثبات و آرامش لازم را برای کودکان فراهم کند. پژوهشگران sنشان دادهاند که این تکرار برای بزرگسالان نیز کارکرد دارد. دانستن آنچه در ادامه رخ خواهد داد، احساس نظم و امنیت ایجاد میکند ــ مخصوصاً در زمانهایی که زندگیمان از کنترل خارج بهنظر میرسد.
اصل حداقل تلاش
وقتی با داستانی آشنا هستیم، میتوانیم ذهنمان را راحت بگذاریم و همچنان سرگرم شویم. این تنبلی نیست، بلکه واقعیتی تکاملی است: موجودات زنده از جمله انسانها انرژیشان را حفظ میکنند و ترجیح میدهند مسیرهایی را انتخاب کنند که کمترین تلاش را نیاز دارد.
نوستالژی درمانی
ما فیلمهای قدیمی را دوباره میبینیم چون به زمانی در گذشته بازمیگردیم که با آن خاطرهی خوشی داریم. مشابه همین تجربه را هنگام شنیدن آهنگهای دههی خاصی تجربه میکنیم. فیلمها ما را نهفقط به دنیای روایتشده، بلکه به دنیای زندگی خودمان بازمیگردانند. در تماشای فیلم غرق میشویم و در عین حال، خاطرات مرتبط با آن فیلم را هم مرور میکنیم.
پارادوکس انتخاب
روانشناس بری شوارتز نشان داد که هرچه گزینههای بیشتری در اختیار داشته باشیم، رضایتمان از انتخابمان کمتر میشود ــ پدیدهای که به آن «پارادوکس انتخاب» میگویند. تنوع بیشازحد، اضطراب و نارضایتی ایجاد کرده و در نهایت باعث میشود انتخاب نکنیم. سرویسهای پخش آنلاین محتوا، گزینههای متنوعی پیش روی ما میگذارند. اما وقتی قصد داریم چیزی برای تماشا پیدا کنیم، فرایند انتخاب میتواند پیچیده، خستهکننده و حتی بیفایده باشد. پس از میان انتخابهای جدید صرفنظر کرده و سراغ همان گزینهی آشنای قدیمی میرویم.
اثر احضار (The Conjuring Effect)
وقتی آهنگی را بارها گوش میدهیم، تجربهای داریم که نویسنده الیزابت مارگولیس آن را «قدرت احضار» مینامد. دانستن دقیق آنچه در ادامه اتفاق میافتد، به ما حس کنترل شخصی بر نتایج میدهد. همین امر درباره تماشای مکرر فیلمها و سریالها نیز صدق میکند. ممکن است با هر بار تماشا احساس کنیم که شخصیتها طبق فرمان ما عمل میکنند. این احساس هدایت داستان میتواند رضایت فراوانی ایجاد کند.
روابط شبهاجتماعی (Parasocial Relationships)
هر چه با شخصیتهای یک سریال بیشتر آشنا شویم، ممکن است روابط شبهاجتماعی رضایتبخشی با آنها برقرار کنیم ــ روابطی یکطرفه که طرف مقابل از آنها بیخبر است، اما میتوانند برخی نیازهای اجتماعی ما را برآورده کنند. با تماشای مکرر یک سریال، به این روابط بازمیگردیم و خود را در حضور دوستانی میبینیم که همیشه مطابق انتظار ما رفتار میکنند. چنین روابطی میتوانند حس تعلق ایجاد کرده و احساس تنهایی را کاهش دهند.
آگاهی از رشد شخصی
تماشای دوبارهی یک فیلم آشنا به ما امکان میدهد تا خاطرهای قدیمی را با نگاهی نو بازبینی کنیم. با گذشت زمان و تجربههای جدید، درکمان از فیلم عمیقتر یا متفاوتتر میشود.
پایانهای رضایتبخش
خلق یک پایان رضایتبخش دشوار است. فیلمهای جدید ممکن است در ابتدا ما را هیجانزده کنند، اما در نهایت با پایانی ناامیدکننده به پایان برسند. و از آنجا که پایان، بر کل داستان سایه میاندازد، میتواند کل تجربه را زیر سؤال ببرد.
اما در برنامههای آشنا، پایانها هرگز ناامیدمان نمیکنند.
چرا اینهمه وقت صرف داستانهایی میکنیم که از قبل آنها را میشناسیم؟ پاسخ روشن است: چون از آنها لذت میبریم. و همان دلایلی که بار اول باعث لذتمان شد، هنوز هم وجود دارند. بسیاری از ما بارها آهنگهای موردعلاقهمان را گوش میدهیم، بدون اینکه از خود بپرسیم چرا. همین نوع پذیرش باید دربارهی تماشای دوبارهی فیلمها و سریالها هم وجود داشته باشد. تماشای مجدد میتواند سالم، سرگرمکننده و حتی درمانی باشد. در واقع، صحنهها میتوانند مانند موسیقی باشند، با ملودیهای آشنا، ریتمهای دلپذیر و هارمونیهای جذاب، که پاسخهای شناختی و هیجانی دلخواهمان را فراهم میکنند
پاسخها