5 افسانه درباره خلاقیت

افسانهی اول: خلاقیت ذاتی است
این شاید رایجترین افسانه دربارهی خلاقیت باشد. بهطور گستردهای باور بر این است که خلاقیت نوعی استعداد است که برخی با آن به دنیا میآیند و دیگران نه. این باور تا حدی درست است، اما خلاقیت صرفاً یک ویژگی ذاتی نیست؛ بلکه مهارتی است که میتوان آن را یاد گرفت، پرورش داد و در طول زمان بهبود بخشید.
پشتوانهی علمی این ادعا «انعطافپذیری عصبی» یا neuroplasticity است: توانایی مغز در تغییر و سازگاری در پاسخ به تجربه و یادگیری. وقتی افراد در فعالیتهای خلاقانه مانند نقاشی، مجسمهسازی، نوشتن، خواندن، گوش دادن به موسیقی جدید و … مشارکت میکنند، مغز مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد میکند و اتصالات موجود را تقویت مینماید. این فرآیند به بهبود تواناییهای خلاقانه و شیوهی تفکر خلاقانه منجر میشود.
افسانهی دوم: افراد خلاق همیشه هنرمند یا نویسنده هستند
خلاقیت اغلب بهطور کلیشهای به فعالیتهای هنری یا ادبی نسبت داده میشود. اما در واقع، خلاقیت در طیف وسیعی از حوزهها و صنایع کاربرد دارد، نه فقط در هنر. برای مثال، در دنیای کسبوکار، خلاقیت برای حل مسئله، نوآوری و کارآفرینی حیاتی است. برای طراحی محصولات جدید، خدمات نو یا استراتژیهای جذاب بازاریابی که بتواند شما را از رقبا متمایز کند، نیازمند تفکر خلاق هستید.
در علم نیز خلاقیت کاملاً ضروری است. دانشمندان باید فرضیههای جدیدی مطرح کنند، آزمایشهایی طراحی و اجرا نمایند، و همین روند به کشفیات و پیشرفتهای تازه در هر شاخهای از علم—از پزشکی گرفته تا مهندسی و فناوری—منجر میشود. الگوها و مسیرهای خلاقیت در علم با دیگر حوزهها مشابهاند.
افسانهی سوم: خلاقیت یک پدیدهی ناگهانی است
اکثر مردم فکر میکنند خلاقیت یک لحظهی ناگهانی از روشنشدن ذهن یا یک الهام ناگهانی است—مثلاً لحظهای که ناگهان در حمام ایدهای به ذهن میرسد! اما واقعیت این است که ایدههای خلاقانه به ندرت نتیجهی یک لحظهی ناب از نبوغ هستند. بلکه حاصل فرآیندی طولانی از تفکر، یادگیری، تأمل، شاید طوفان ذهنی، آزمایش، و دریافت اطلاعات جدیدند. بهعبارتی، مجموعهای از تحریکهای ذهنی گوناگون.
دلیل اینکه ایدهها گاهی در حمام به ذهن میرسند، حالت آرام و ذهن آزاد فرد است که به مغز کمک میکند تا بین اطلاعات مختلف و به ظاهر نامرتبط، ارتباطهایی غیرمنتظره برقرار کند.
افسانهی چهارم: خلاقیت فقط مخصوص جوانان است
باور رایجی وجود دارد که خلاقیت با بالا رفتن سن کاهش مییابد. اما پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که اینطور نیست. در واقع، افراد مسنتر تجربه و دانش بیشتری برای استفاده در فرآیندهای خلاقانه دارند، که میتواند منجر به تفکر نوآورانهتر و راهحلهای خلاقانهتری شود. برخی از خلاقترین و نوآورترین افراد تاریخ در سالهای میانسالی و پیری به شکوفایی رسیدهاند. میکلآنژ سقف کلیسای سیستین را در دهههای ۶۰ و ۷۰ زندگیاش نقاشی کرد. فرانک لوید رایت موزهی گوگنهایم را در دههی ۸۰ زندگیاش طراحی کرد. و فهرست چنین مثالهایی بسیار طولانی است.
افسانهی پنجم: خلاقیت یک تجمل است
و تنها در دسترس کسانی است که وقت آزاد، منابع کافی و دغدغههای کمتری دارند. اما واقعیت این است که خلاقیت یک «طرز فکر» و شیوهای برای زیستن و تجربهی زندگی است، نه یک فعالیت لوکس یا وابسته به شرایط خاص. اگر بخواهید خلاقیت را بهعنوان یک طرز فکر تمرین کنید، تنها چیزی که نیاز دارید یک قلم و کاغذ برای نوشتن، طراحی یا خطخطی کردن است. اگر میخواهید موسیقی خلق کنید، میتوانید از سازهای ساده، صدای خودتان یا حتی صداهای طبیعت و زندگی روزمره استفاده کنید. اگر به عکاسی علاقه دارید، گوشی هوشمندتان کاملاً کافی است.
فریدا کالو برخی از مشهورترین آثارش را در حالی خلق کرد که در بستر بیماری و درد بود. مایا آنجلو بسیاری از آثار مشهورش را در حالی نوشت که مادر مجرد بود و همزمان کار تماموقت داشت. و اینها بهوضوح نشان میدهد که منابع محدود و چالشهای بزرگ مانعی برای خلاقیت نیستند. در واقع، خلاقیت نهتنها تجمل نیست، بلکه یکی از نیازهای اساسی انسان است. فرقی ندارد چه شکلی از خلاقیت را انتخاب کنید—اگر با ذهنی خلاق به زندگی نگاه کنید، زندگی را به شکلی کاملاً تازه تجربه خواهید کرد.
پاسخها